talag053

آيا اشكهاي ژاله از پشيماني خبر مي‌دهد

حضور من در سالن انتظار دادگاه، نه براي تهيه گزارشي از ماجراهاي طلاق،  كه به منظور ديدن دوستي بود كه يك قاضي جوان ايراني تبار است. ژاله كه در آن فضاي خشگ دادگاه به انتظار نشسته بود، خود باب صحبت را باز كرد و پس از  پرسيدن اينكه “ايراني هستيد؟” و گرفتن پاسخ مثبت،  دومين  پرسش را اينگونه مطرح  كرد كه: 
“آيا شما هم براي طلاق آمده‌ايد؟” وقتي با جواب منفي من روبرو  شد بي‌هيچ تاملي درد دلش باز شد و ماجراي خود را شرح داد…
•••
ده سال پيش بدنبال يك ماجراي عشقي پرسوز كه با گرفتن دانشنامه  دانشگاهي همزمان بود، با پرويز ازدواج كردم. عشق ما به يكديگر  از آن گونه عشق‌هايي بود كه بيشتر در رمانها مي‌خوانيد. جشن ازدواج و در پي آن ماه عسل خاطره‌انگيز و ورود به يك خانه مستقل، جملگي نويد يك زندگي  سرشار از خوشبختي  را مي‌داد. پرويز در ابراز محبت  آنچنان صميمي بود كه حتي نگاهش، مرا لبريز از مسرت و اطمينان مي‌كرد. او در كار خود بسيار موفق بود و وضع مالي  بنحوي بسيار شايسته، زندگي نيمه اشرافي ما را تامين مي‌كرد، به حدي  كه  من ديگر نياز به كار كردن احساس نمي‌كردم.
تابستان نخستين سال ازدواجمان،  پروين خواهر  پرويز از لس آنجلس  به تهران آمد. اين دومين بار بود كه پروين به تهران آمده بود. اولين دفعه عروسي ما بودكه در زمستان پيش انجام  شد. پروين زني زيبا،  شيك پوش و مهربان بود. اصرار ميكرد كه من و پرويز به لس آنجلس كوچ كنيم. من تمايلي به اين كوچ ناخواسته نداشتم ولي  پروين در اين مورد اصرار ميكرد، تا اينكه من دشواريهاي گرفتن ويزاي سفر و اقامت  را بهانه كردم،  غافل  از اينكه چند ماه پيش از عروسي ما، كار “گرين كارت” پرويز از طريق پروين در شرف پايان بود.
سرانجام در برابر اصرار پروين و موافقت پرويز من تسليم شدم. جالب اينكه خانواده منهم  با اين امر مخالفتي  نداشتند؟ هنوز سالگرد ازدواجمان نرسيده  بود كه من و  پرويز در فرودگاه لس‌ا~نجلس مورد استقبال پروين و هسمرش  و چند تن  ديگر از دوستان و اقوام  پروير قرار گرفتيم.
اوائل، مشكلات را با صبر و حوصله  پشت سر گذاشتيم و پرويز هم در شركت شوهرخواهر خود، تهماسب مشغول بكار شد.
در سال دوم  اقامت در لس آنجلس،  نخستين فرزند ما “پونه” بدنيا  آمد كه زندگي مشترك من و  پرويز را گرمتر كرد. پرويز با آمدن “پونه” به زندگي ما، حتي بيش از پيش نسبت به من ابراز عشق ميكرد و پونه را چون جان دوست ميداشت.
پونه هنوز 3‌ ساله نشده بودكه من فرزند دوم خود را بدنيا آوردم. برزو اكنون  حدود 4‌ سال دارد.
خانواده چهارنفري ما در آن هنگام، هنوز هم اساس محكمي داشت. پرويز همسري بود بسيار مهربان و پدري فداكار كه تمامي امكانات آسايش را براي ما فراهم ميكرد.
كريسمس گذشته، در واقع آغاز مصيبتي بود كه انتظارش را نداشتم. پرويز به اتفاق تهماسب شوهر پروين و چند نفر ديگر از دوستان مرد، راهي لاس وگاس شدند. ميدانيد كه بعضي از ايرانيها در ايام كريسمس براي ديدن كنسرت و تفريح به لاس‌وگاس ميروند، منهم سفر پرويز و دوستانش را در همين حد تلقي كردم! ولي در بازگشت گويي رفتار شوهرم بكلي دگرگون شده بود.
اوائل تصور مي‌كردم كه او آلوده قمار شده است، چرا كه در آخر هر هفته، غيبش‌اش ميزد! دليل اين تغيير رفتار را بارها جويا شدم كه هر بار پرويز از دادن جواب درست طرفه ميرفت، ولي در برابر اصرار من اطمينان داد كه آلوده قمار نشده و براي رفع خستگي ناشي از كار لازم است كه هرازچندگاه تفريحي سالم داشته باشد!
اين نگراني، مثل خوره وجودم را به تحليل مي‌برد تا اينكه در يك ميهماني در منزل خواهرشوهرم، پرويز را ديدم كه با گيتي يكي از دوستان جوان ومجرد پروين خيلي گرم گرفته است!
گيتي را چند بار در مهمانيها ديده بودم. چند سالي از من جوانتر و تا اندازه‌اي خوشگلتر و خوش‌اندام‌تر بود. او علاوه بر اين محسنات، يك “بيزنس وومن” بسيار موفق هم هست، با شركتي پردرآمد و خانه‌اي بزرگ و زيبا در بورلي‌هيلز و يك اتومبيل كورسي آخرين مدل بنز!
رفتار پرويز و گيتي با يكديگر آنچنان صميمانه بود)!( كه توجه  اطرافيان  را هم جلب كرده بود. به بهانه اينكه بچه‌ها خسته و خواب آلود هستند، به پرويز پيشنهاد كردم كه به منزلمان برويم، ولي او با جواب  منفي خود نشان داد كه بيشتر مايل است با گيتي باشد تا با خانواده‌اش! لذا بي‌ا~نكه واكنش ديگري نشان بدهم، دست فرزندانم را گرفتم و به خانه خود رفتم.
آن شب ، پرويز تا پاسي پس از نيمه شب به خانه نيا~مد.
رفتار سرد پرويز كه ديگر نشاني از عشق و محبت پيشين را نداشت، موجب تشويش وسوءظن بيشتر من شد. از آن زمان ببعد كار ما شده بود بحث‌و جدل‌هاي بيهوده و بي‌سرانجام.
پرويز اتهام رابطه با گيتي را نمي‌پذيرفت، همچنانكه  هنوز هم آنرا انكار مي‌كند و مدعي است كه بخاطر يك معامله بسيار مهم مجبور است با گيتي رابطه گرم داشته باشد.
پروين،‌خواهر پرويز و شوهرش تهماسب نيز هرگونه احتمال رابطه گيتي و پرويز را غيرممكن قلمداد ميكردند، تا اينكه  يك شب، اين دو را در حال بوسيدن هم ديدم. گيتي كه با اتومبيل كورسي خود پرويز را به منزل رسانده بود بي آنكه واهمه‌اي از من داشته باشد، همسرم را بوسيد و با تكان دادن دست از او جدا شد.
آن شب، مثل شبهاي پيش، پرويز اين بهانه را آورد كه گيتي يك دوست خانوادگي است! ولي من باور نكردم. آن شب عذر او را خواستم و هرچه التماس كرد، ‌وقعي نگذاشتم. روز بعد از طريق “يلوپيج” وكيلي انتخاب كردم و تصميم به طلاق گرفتم.
از آنروز تا بحال، زندگي من و دو فرزندم به جهنمي سوزان تبديل شده است. پروين وشوهرش تهماسب و همينطور دوستان خانوادگي كوشيده‌اند كه واسطه بشوند، ولي من نمي‌توانم چنين زندگي دردآوري را تحمل كنم. پرويز هم بارها سعي كرده كه با من صحبت كند اما من هيچ تمايلي به گفتگو با او ندارم، چرا كه ميدانم  به يك دعوا منتهي خواهد شد.
خانواده‌ام در تهران از اين ماجراي غم‌انگيز خبر ندارند، ولي من تصميم دارم، پس از جدايي با فرزندانم به ايران برگردم، به جائي كه خاطره‌هاي شورانگيزي دارم.
ژاله درحاليكه قطره‌هاي اشگ در چشمانش حلقه زده بود، مي‌گفت:
هنوز دوستش دارم، ايكاش او هم چنين احساسي نسبت به من داشت

 

پرسش: آقاي دكتر فروغي زندگي ژاله و پرويز در حال فروپاشي است آيا دشواري فقط در رابطه پرويز با گيتي است؟
پاسخ: معمولا دشواريهاي اساسي و بنيادي در چنين مواردي زيربناي توجه زن و مرد را بديگري تشكيل ميدهد. ابتدا اينطور بنظر مي‌رسيد كه ژاله و پرويز عاشق يكديگرند و در اين عشق پابرجاهستند ولي همانطور كه مي‌بينيد با يك سفر كوتاه به لاس وگاس آنچه را كه ظاهرا درست و استوار بنظر ميرسيد متزلزل ساخت. اين تزلزل را از چند جهت ميتوانيم مورد بررسي قرار دهيم. بطور كلي پس از تولد اولين فرزند و هيجاني كه ورود نوزاد به خانواده مي‌آورد همه‌ي توجه “‌مادر” واطرافيان را بخود جلب مي‌كند. مادر بيشترين وقت خود را به نگهداري و مراقبت از نوزاد اختصاص ميدهد بويژه هنگامي كه فرزند دوم پا به عرصه‌ي وجود مي‌گذارد گاه رابطه ي زن و شوهر از روند معمولي خود خارج مي‌شود و بهمين دليل احساس محروميت شديد ممكن است مرد را وادار سازد تا  پنجره‌اي بسوي هيجان و لذت بردن از زندگي بگشايد. اما اين رفتار مرد نمي‌تواند خيانت و يا توجه او را به گونه‌اي كه ژاله تجربه كرد توجيه كند؟
پرسش: آيا منظورتان اينست كه پرويز در اين ميان، خود نقشي در ايجاد دشواري وادامه‌ي آن داشته است؟
پاسخ: هنگامي كه شوهري احساس ميكند همسرش باو توجه ندارد بهتر است تشخيص دهد كه آيا اين وقت صرف نكردن و بقول معروف “نرسيدن”  بهمسر بدليل بي‌علاقگي اوست و يا واقعا شرايط موجود سبب شده است كه رفتار همسرش بگونه‌اي كه پيش آمده است تغيير كند؟ بعبارت ديگر تفاوت فاحش است بين عشق نداشتن يك زن به شوهر يا خسته بودن و بيخوابي كشيدن و در شرايط نامطلوب از نظر مهرورزي قرار گرفتن.
بنابراين وقتي پرويز مي‌ديد كه همسر باو توجه ندارد بهتر بود كه با او بگفتگو بنشيند و شرايط موجود را ارزيابي كند و كوشايي در رفع مشكل بخرج دهد. بسياري از شوهران در اينمورد به همسران خود كمك مي‌كنند كه او با خستگي كمتر، فرصت مناسبتري براي نشان دادن علاقه خود با~نها داشته باشد.
پرسش: آيا اين زن و شوهر مي‌توانند به به زندگي زناشويي خود ادامه بدهند؟ آيا گيتي دشواري اصلي زندگي آنها نيست؟
پاسخ: بنظر من به‌اين زندگي با وجود دو كودك، بهتر است كه شانس دوباره‌اي داده شود. گيتي دشواري اصلي زندگي ژاله و پرويز نيست. رابطه‌ي خوب زن و شوهر با كمك روانشناس ميتواند بهتر بشود. رابطه‌ي خوب زن و شوهر فرصتي براي گيتي و امثال او براي رخنه كردن در زندگي آنان باقي نمي‌گذارد.