1322-46

 

مروري بر فيلم:  ARGO
كارگردان: بن افلك تهيه كننده:  جورج كلوني
بازيگران:  بن افلك– الن آركين– جان گودمن
برايان كرانستون و هوشنگ توزيع

1324-38

 فيلم آرگو،  فيلمي است كه چند نوع تماشاگر را بسوي خود مي‌كشاند،  امريكايي هاي بسيار وطن پرست، ايرانيان چه موافق  چه مخالف حكومت ايران،  علاقمندان به فيلم هاي تاريخي و مستندگونه،  و دانشجويان رشته هاي تاريخ و علوم سياسي را.
«بن افلك» با اين فيلم براي خود يك شخصيت تازه،  موقعيت جديد و در ضمن شانس كانديدايي براي اسكار،  گلدن گلوب و ديگر جوايز را ساخته است. بن افلك قبلا فيلم هايي چون Gone Baby Gone‌ را در سال 2007‌ ساخته كه فيلم قابل بحثي بود،  فيلم Town را در سال 2010‌ ساخت كه چند كانديداي اسكار داشت و فيلم نموداري از ترقي و تعالي بن افلك بود و اينك با «آرگو» بعنوان يك كارگردان جوان ولي صاحب سبك و انديشه معرفي شده است.1324-41
«بن افلك» امروز با «بن افلك» دوست پسر«جنيفرلوپز» و يا بازيگر فيلم GiGiكاملا بيگانه است،  او امروز خوب مي‌داند چه بسازد،  كه هم تفكرانگيز باشد و هم پرتماشاگر واحساس برانگيز.
«بن افلك» براي ساختن اين فيلم ابتدا به سراغ «آنتوني مندز» قهرمان واقعي 72‌ ساله اين ماجرا رفت، «آنتوني مندز» يك مامور بسيار هوشمند و شجاع سازمان اطلاعاتي امريكا بود،  كه در سال 1980‌ شجاعانه با يك برنامه ريزي حساب شده به ايران رفت تا 6‌ كارمند سفارت امريكا را كه در موقعيتي استثنايي،  درست  در لحظه اشغال سفارت توسط دانشجويان انقلابي،  موفق به فرار شده و خود را به تشکیلات سفير كانادا رسانده بودند،  نجات بدهد.
«بن افلك» با «توني مندز» روزها و هفته ها را بسر برد، بعد به مطالعه درباره روزهاي آغازين انقلاب، ماجراي گروگان گيري،  گفتگو با بسياري از ايرانيان مقيم خارج پرداخت، تا سرانجام به تركيه و يكي دو لوكيشن ديگر رفت و فيلم را ساخت.
فيلم ابتدا با اشاره اي به تاريخ چند هزار ساله ايران و پرداختن به ماجراي ملي شدن نفت و نقش دكتر مصدق، بعد مروري غيرمنصفانه به شاه و فرح پهلوي و اينكه مردم ايران گرسنه و فقير وعقب مانده بودند، كه دور از منطق بود، چون قبل از انقلاب، ايران پيشرفته و اغلب مردم تحصيلكرده و متخصص بودند. فيلمبرداري خوب صحنه ها و پرداخت آنها،  اديت ماهرانه،  درواقع فيلم را تا حدي مستندگونه نشان ميدهد،  چون «بن افلك» با توجه به فيلم ها و تصاويري كه از روز اشغال سفارت امريكا در تهران در دست داشته،  سعي كرده حتي ساختماني راكه براي اين صحنه بر مي‌گزيند، تاحد زيادي شبيه با اصل باشد.  صحنه هاي دلهره آميز درون سفارت، ترس كارمندان وحتي مامورين از كشته شدن،  و دستور اينكه اگر از آن سوي تيراندازي شد، از اين سوي هم متقابلا جواب بدهند،  لحظات فيلم را پرهيجان ساخته است، با توجه به مدارکبعد از دستگیری کارمندان سفارت، هيچ نشانه اي از شكنجه و آزار و گرسنگي دادن و توهين به مقدسات مذهبي ديده نميشود،  همين نشانه اين است كه حتي مامورين در نهايت خشونت و خشم به آينده اين رويدادها هم انديشيده اند، ولي البته يكي دو بار به دروغ،  آنها را به پاي چوبه اعدام بردند كه بسيار دور از منش ايراني بود.
«مندز» (بن افلك) از لحظه اي كه تصميم مي‌گيرد،  بقولي يك گروه فيلمساز كانادايي وارد ايران بكند، درواقع از بلبشوي اوايل انقلاب در فرودگاه بهره گرفته و مدارك و گذرنامه وويزاهايي را تهيه مي‌كند، ‌كه آن افراد بتوانند مورد استفاده قرار بدهند،  خود بخود چون كامپيوتري در آن زمان 1324-39در فرودگاه نبوده،  ورود مسافران بطور دقيق ثبت نميشده و همين كار «مندز» را آسان كرده است.
«بن افلك» صحنه هاي داخل ايران را با توجه به امكانات كامپيوتري ماهرانه اديت كرده و صحنه ها به شيوه اي به نمايش در مي‌آيد كه انگار «مندز» در ميدان آزادی(شهياد سابق) درون تاكسي نشسته است. صحنه هاي بازار،  بدليل نزديكي شباهت بازار قديمي استانبول و شباهت مردم، خصوصا اوايل انقلاب كه هنوز حجاب اجباري نبود، ماهرانه ساخته شده است، عبور اتومبيل گروه 6‌نفره در خيابانهاي تهران و هجوم مردم به سوي اتومبيل تا حدي دور از منطق است، چون بعد از ماجراي گروگان گيري درخيابانها،  راهپيمايي و شعار دادن هاي جمعي ديگر وجود نداشت و مردم به اتومبيلهاي رهگذر حمله نمي‌بردند و از سويي كسي تشخيص نمي‌داد درون اين اتومبيل امريكايي ها هستند يا روسها،  يا اصولا مردم كشورهاي بظاهر دوست با رژيم جديد.
صحنه هاي فرودگاه، از پرهيجان ترين صحنه هاي فيلم است، چون تماشاگر با وجود اطلاع از ماجراي اصلي، تحت تاثير اين صحنه ها به هيجان مي‌آيد و گروهي درون سينما كف ميزنند، بعضي ها هم دست به دعا دارند، كه آن گروه به هواپيما برسند،  1324-40بازيگر ايراني كه نقش يك مامور ويژه ايران را در فرودگاه بازي مي‌كند و شنيديم كه نامش «فرشاد فراهت» است، بازي خوبي ارائه داده و به هيجان آن لحظات افزوده است.
«هوشنگ توزيع» درنقش يك مامور بالا رتبه دولتي، كه پرقدرت و شيك جلوه مي‌كند، بازي بسيار نرم و حرفه اي در برابر«بن افلك» دارد و بقولي هيچ كم نمي‌آورد، همين نقش هم مسلما هنر و خلاقيت او را ثابت مي‌كند و توجه همه را جلب مي‌نمايد.
بازيهاي درخشان فيلم به «الن آركين» و «جان گودمن» ‌و «برايان كرانستون» تعلق دارد كه هر كدام در لحظات مربوط  به خود توانا عمل كرده اند.
از ديدگاه يك فيلم حرفه اي، آرگو ديدني است، ولي از حق نگذريم كه در مورد مردم ايران بي انصافي شده است، چون مردم جدا از دولت و مامورين، در برخورد با خارجيان بسيار منطقي و مهربان عمل مي‌كنند، حتي در آن روزهاي داغ سال 1979‌ و 80‌،  مردم در برخورد با توريست ها،  بسيار مهمان نواز و ملايم بودند، قبول اينكه در طي رويدادهاي فيلم، فقط يك زن مهربان وفداكار پيدا شود و ديگر هيچ ايراني خوبي پيدا نشود، دور از باور است! فيلم مي‌توانست چهره مردم را دلپذير نشان بدهد، مرزي بگذارد ميان مردم و مامورين انقلابي آن روزها.
در متن فیلم شنیدن صدای پرقدرت و تاثیر گذار سوسن دیهیم نیز به امتیازات فیلم افزوده است.