1322-46

1329-11

1329-12

ماجراهای سری فیلم های Twilight ، از همان آغاز قالب فیلم های دراکولایی و خون آشامی را شکسته است، چون اینگونه فیلم ها چه در دوره کریستوفرلی بازیگر پرقدرت و قدیمی انگلیسی، چه در دوره های مدرن تر آن تام کروز، بردپیت، بعد ادی مورفی و کالین فارل و دیگران، که 1329-13هول انگیز وخون آلود بودند، در آنها خبری از عشق و احساس نبود اما در این سری فیلم های جدید، خون آشامان جوان تبدیل به گرگ های درنده میشوند ، مثل سوپرمن پرواز می کنند و خلاصه همه آن استانداردهای قدیمی را شکسته اند، بروایتی مبدل به قهرمانان افسانه ای شده اند، همانگونه که نوجوانان و جوانان دوست دارند.
درجمع خون آشامان جوان ادوارد کالین (پتین سن) جیکوب (تیلرلوتنر) و همراهان شان، غریبه ای وارد نمیشود یعنی ورود انسانها ممنوع است تا بلاسوان (کریستین استوارت)، پیدایش میشود، دل از ادوارد و جیکوب می رباید، آنها را به جان هم می اندازد، ضمن اینکه گروه های دیگر از همین جنس از جمله مقامات قضایی و سرکرده هایشان به رهبری آرو(مایکل شین) براین ممنوعیت اصرار دارند تا سرانجام عشق مرزهای این استانداردها را می شکند، همه یاورهای دیرین این جمع را بهم می ریزدو با آمیختن بلا و ادوارد، عشق پرشوری آغاز شد1329-14 و منجر به ازدواج یک خون آشام و یک انسان عادی میشود، تا اینجای قضیه هم پدر بلا که افسر پلیس است مخالف است و هم دارو دسته خون آشامان، ولی ایندو بدون توجه به این مخالفت ها، بچه دار میشوند ودخترشان رینسمی بدنیا می آید که برسر انسان بودن، یا خون آشام بودن اش بحث و جدل در می گیرد.
وقتی اشاره می کنیم این سری فیلم ها، رعایت استانداردهای معمول این فیلم را نمی کنند، باور کنید، چون نه ترسی در تماشاگر ایجاد می کند و نه خون آشام ها از طلوع آفتاب می ترسند، نه صلیب آنها را به لرزه در می آورد، نه دندانهای دراکولایی دارند!
در این میان تماشاگران جوان ونوجوان فیلم، بدون توجه به این مسائل، رختخواب خود را در اولین شب های نمایش فیلم، جلوی سینماها پهن کردند وبا کنجکاوی بدرون سینماها رفتند تا بدانند خیانت کریستین استوارت به رابرت پتین سن در زندگی واقعی شان در فیلم هم سایه ای انداخته یانه؟ حالا تماشاگر در هر صحنه فیلم، که بلا آغوش به روی جیکوب می گشاید، یا با او راهی مکانی میشود، با خود می اندیشد خیانت دیگری در راه است!ولی در نهایت ماجرای خیانت کریستین چه راست و چه تبلیغاتی هرچه بود به فروش فیلم خیلی کمک کرد.
اما فیلم آن حرکت و شور وحال فیلم های قبل را ندارد، چون بهرحال از این سری فیلم ها، انتظار هنر بازیگری و یا پیام های ویژه و صحنه های تفکر برانگیز نمیرود ولی در قالب خود، نیز گاه خسته کننده بنظر می آید، چون در این فیلم حرف و سخن بسیار است.
البته یادتان باشد، بیشتر تماشاگران این فیلم ها، چون سریال های تلویزیونی، قهرمانان1329-15 را دنبال می کنند، ازمیان شان ایده ال های خود را بر می گزینند و خود بخود متوجه این کسالت های فیلم نمی شوند، آنها قهرمانان فیلم را چون دوستان و آشنایان خود پی می گیرند و برایشان نگران ودلواپس میشوند. باعث حیرت است که چگونه فیلم در PG-13 رده بندی شده ، ولی چندین صحنه خون آلود و سربریدن وغیره در آن  به چشم میخورد البته اگر در سینماهای نمایش دهنده را بروی نوجوانان باز نکنند،  مسلما چنین فروشی رکوردشکنی هم بدنبال نمی آورد. حالا در این میان چه کسی مسئول است؟ چه کسی چشم بروی این صحنه ها بسته است؟ خدا داند!
بهرصورت، آرزوی دوستداران  کریستین و رابرت برآورده1329-16 میشود و بلا تبدیل به یک خون آشام میشود و پدرش نیز براین رویداد گردن می نهد و پلیس جدی وظیفه شناس شهر هم خون آشام ها را به رسمیت می شناسد و حتی نوه نیمه خون آشام و نیمه انسان خود را پذیرا می شود!
نگاهی به بازیهای یکایک بازیگران، این مسئله را ثابت می کند، که ابدا هیچ بازیگری نیاز به تلاش هنری ندارد، چون کسی انتظاری هم ندارد حالا اگر مایکل شین کمی تلاش میکند و یا کریستین استوارت گاه جلوه ای دارد، اصولا هیچکدام به جوایز سینمایی فکر نمی کنند و از کنار دیوار اسکار هم رد نمی شوند چون همین که بعنوان بدترین فیلم سال از دیدگاه منتقدین انتخاب نمی شوند، باید شکرگزار باشند، چون بهرحال دوستان دیگرشان آدم سندلر و سیلوراستالون قبلا خود را کاندیدا کرده اند.