مروري بر فيلم: Bridesmaids
كارگردان :پال فيگ
بازيگران: كريستين ويگ – مايارادلف- رزبايرن- آني مومولو
فيلم Bridesmaids يك فيلم كاملا تازه است، كلا در دنياي خاص خانم ها بويژه عروسها ميگذرد، به همين جهت ديدنش براي آقايان هم ديدني است، چرا كه به پشت صحنه زندگي آنها و خواسته ها، خوبي ها وبديها پي ميبرند.
فيلمنامه فيلم را دو بازيگر فيلم كريستن ويگ، آني مومولو نوشتهاند وبهمين جهت با همه قدرت در مورد شخصيت هاي فيلم، به ويژه خودشان دست ودلبازي بخرج داده وملاحظه اي بكار نگرفته اند، چون شخصيت كريستن (يعني آني) يك شخصيت سرگشته و منفي و بدبين و دچار اختلالات رواني است، چون بيزينس كيك فروشي خود را ازدست داده و براي دوست پسرش يك عروسك و يا وسيله لذت است، هيچ دريچه مثبتي برويش گشوده نشده، هيچكس بطورجدي به سراغش نيامده، درواقع همه اطرافش يا رويدادها منفي رخ ميدهدو يا هيچ امتياز و خاصيتي براي او ندارد. با توجه به چنين روحيه وشخصيتي، بعنوان ساقدوش بهترين دوستش ليليان (مايارادلف) انتخاب ميشود، خودبخودمي خواهد در چنين مرحله اي همه كمبودهاي خود را جبران كند ولي متاسفانه دراين زمينه هم با شكست روبرو ميشود، چون يك رقيب تازه نفس، خوشبخت، سرحال و پرانرژي دارد، هلن (رزبايرن) كه همه خصوصيات يك زن مدير، تاثيرگذار، دست و دلباز و البته متظاهر را دارد و ميخواهد همه اختيار مراسم را از آغاز، از سفر به لاس وگاس تا روز برگزاري عروسي در اختيار بگيرد، ايندو درگيري و رقابت را از سخنراني قبل از ازدواج درباره دوستي خود با عروس آغاز كرده و تا مرحله درگيري تن به تن هم پيش ميروند.
اصولا چنين شخصيت هايي، در همه جوامع ديده ميشوند، يعني مختص جامعه امريكايي نيست، ولي بدليل اين كه امريكايي ها زياد خود را درگير مسائل اين چنيني نميكنند، خيلي برايشان ديدني و خنده آور است.
فيلم به آناليز شخصيت هاي مختلف ميپردازد كه البته بيشترين تكيه بروي شخصيت آني است، چون شبيه به آني در جامعه امروز بسيارند، زناني بظاهر زيبا، خوش اندام كه هيچ شانسي براي خوشبختي ندارند چون از كنار مرزهاي آن هم عبور ميكنند، ولي بدليل نداشتن يك شخصيت ثابت، اعتماد به نفس كافي، از آن نميگذرند، همين آنها را از قافله خوشبختي دور ميكند. درحاليكه خودشان شاهدند اطرافيان شان با كمترين امتياز، با بهترين مرد ازدواج ميكنند كه بهترين شغل و درآمد را دارند.
اين گونه زنها بجاي غرق شدن در دنياي تاريك خود، نياز به روان درماني دارند كه درفيلم به آن نميپردازند. شخصيت ها ميان زمين و هوا رها ميشوند، بهمين جهت حتي آشتي دو رقيب نيز بنظر طبيعي و رسا نيست. قصه فيلم چفت و بست درستي ندارد، يعني نتيجه لازم را نميگيرد، شايد هم فقط هدف خنداندن و يا سرگرم كردن تماشاگر است، ولي در چنين موقعيت هايي ميفهميم برداشت از رمان هاي معروف و پرفروش اين حسن را دارد كه قصه با استحكام شروع ميشود و باهمان استحكام نيز پايان ميگيرد و تماشاگر وقتي سالن را ترك ميكند، آن نتيجه راضي كننده را گرفته است، نمونه اين فيلم ها:Brides war با شركت كيت هادسن، آن هاتاوي بود كه فيلم چارچوب مشخصي داشت. هدف در فيلم بچشم ميخورد وبا وجود صحنه هاي كمدي و حتي از نوع سبك آن، پيام خاص خود را به تماشاگر انتقال ميداد. فيلم Bridesmaids از اينگونه هدف ها و پيام ها خالي است، به همين جهت با وجود زنانه بودن و اينكه كنجكاوي و توجه خانمها را بر ميانگيزد، فيلم برخلاف انتظار تهيه كننده ها، جزو صدرنشينان جدول نشد.