1338-20

 

1338-18

• با اینکه قرار بود، دو هفته قبل با هم گفتگو کنیم، بدلیل مسائلی که برایت پیش آمد،میسر نشد،امیدوارم خبرها و رویدادهای خوبی برایت پیش آمده؟
امید- خبرهای خوبی بود، یک سینگل تازه بنام «قرمز» به دوستدارانم در سراسر جهان هدیه کردم. کاری که خیلی سریع به دل مردم نشست، انرژی که طرفداران مهربانم بمن دادند، مرا پر از حرکت وجنبش کرد، این کار مشترک من و مسعود امینی  عزیز است، من ومسعود سالهاست با هم کار می کنیم ترانه های زیبا وماندنی بسیاری از او اجرا کردم، ملودی «قرمز» از محمد مقدم است محمد هم در زندگی هنری من خیلی نقش داشته است، باور کنید اصلا تصور نمی کردم موزیک ویدیوی «قرمز» تا این حد سر و صدا کند و مورد توجه مردم قرار گیرد.این موزیک ویدیو را الک کارتیو یک کارگردان با ذوق و صاحب سبک ساخته است سرضبط این کار جوان نازنینی از ایران زنگ زد و ازاصفهان به الک کاریتو گفت من امید را دوست دارم، خیلی خوشحالم که شما یک کار مشترک با هم دارید دوست دارم Visual Effect را من برایتان بسازم.
جالب اینکه این ویژوال افکت ها ساخته شد 1338-19و به این موزیک ویدیو جان دیگری داد. این جوان متخصص رشته کامپیوتر است هرکس این کار را دید به این جوان هنرمند کردیت داد.
در این کار برای اولین بار یک مرد به عشق خود اعتراف میکند، که از مرز وحد خود عبور کرده است: نمی خواستم برم رفتم / پشیمونم اگر رفتم / دارم می میرم از عشقت / من از عشق تو سر رفتم/ نمی تونم که برگردم / به احساس تو بد کردم، نفهمیدم چه پیش اومد/ که قرمزبود و رد کردم.
این ترانه می گوید که یک مرد چگونه حدو مرز خود را با زوج اش نمی داند، عشق خود را از دست داده و پشیمان است من از مسعود خواهش کردم در ترانه همه گناه را بر گردن مرد بیاندازد.
• مسلما اعتراف به گناه و اشتباه جسارت می خواهد که در فرهنگ ما خیلی بندرت دیده میشود، ما در برخورد با مردم که مشکلات شان را با ما در میان می گذارند خیلی ها را دیدیم که بخاطر نداشتن جرات اعتراف و ابراز پشیمانی، زندگی خود را از هم پاشیدند.
امید: به عقیده من پشیمانی و اعتراف خودش آغاز پیشرفت یا یک قدم بزرگ برای ترمیم و ساختن دوباره است.
• بعنوان دو تا مرد واقعا این مسئله را در جامعه ایرانی، در خانواده های ایرانی چگونه می توانیم بررسی کنیم.
امید: من 22 سال است متاهل هستم، بنظر من زندگی کردن مهارت می خواهد،هنر می خواهد. تجربه تاریخی نشان داده که زنها وفادارتر وصبورتر از مردها هستند پدرم همیشه می گفت برای همسرت یک رفیق خوب باش، یک پدر مهربان و دلسوز باش، اشتباهات را بزرگ نکن، بخشش ها را گسترش بده از تشکر دریغ نکن، در ابراز عشق خست نشان نده. البته گاهی  زوج ها، بدلیل مشغله ها همدیگر را نمی بینند، بله زیر یک سقف زندگی می کنند ولی همدیگر را نمی بینند. من یک ترانه جدید خوانده ام که شوبرت آواکیان ساخته، ترانه اش از بابک روزبه است، می گوید: من جلوت دارم راه میرم/ ولی اصلا منو نمی بینی/ منو احساس نمی کنی/ که بنظر من همین حرف را میزند.
• راز ماندگاری زندگی زناشویی 22 ساله و خوشبختی ات در چیست؟
امید: بنظر من ابتدا خوشبختی را من در تن سالم و دل خوش می بینم، خیلی ها خوشبختی را در پول و ثروت و اندام زیبا، اتومبیل های آخرین مدل می بینند من آرامش را در بالاترین درجه یک زندگی خوشبخت می بینم، من و همسرم خیلی هوای هم داریم، پشت هم ایستاده ایم بهم احترام می گذاریم. وقتی به دختر 18 سلاله مان نگاه می کنیم، پراز انرژی و شادی می شویم.
تنها زن یک هنرمند بودن آسان نیست، زندگی ما یک زندگی متفاوت است، وقتی همه خوابند، ما بیداریم، وقتی هم بیدارند ما در خواب. من از این تریبون  به همسر خودم و همه همسران صبور و مقاوم، مهربان هنرمندان درود می فرستم به همسران شهرام شب پره، شهبال، شماعی زاده، ستار.
• نظرت درباره فعالیت تازه خوانندگان برای برپایی یک انجمن و کانون چیست؟
-یک نقطه امیدی برای هنرمندان بوجود آمده، اینکه حرمت هم را نگهدارند، دوستی هایشان حفظ شود من چقدر خوشحال شدم، بعد از سالها و کنار دوستان هنرمندم دور یک میز نشستم و با آنها بحث کردم، از مشکلات خود گفتیم. امیدوارم که هیچ چیز مانعی برای این حرکت بوجود نیاورد. مثل چند بار گذشته در طی 30 سال، به بن بست نرسیم.
• شاید خود هنرمندان خبر ندارند که درجمع شان خیلی ها بیکارند، درآمدی ندارند، حتی در پرداخت قسط و اجاره خانه، بیمه و هزینه های زندگی خود درمانده اند، درحالیکه این همبستگی به آنها کمک می کند، به فریاد هم برسند، صندوق بیکاری بوجود آید، بیمه مشترک بوجود آید.
من وقتی کارنامه خودم را بررسی می کنم می بینم ما چقدر می توانیم زندگی ساز باشیم. از سال 2000 که دوباره به امریکا برگشتم برای چند بنیاد ایرانی تا سال 2007 حدود 2 میلیون دلار پول جمع آوری کردم،کنسرت های بسیاری گذاشتم در سالن های 2 تا 4 هزار نفره، حالا با خودم می گویم ما چطور می توانیم همین کارها را برای خودمان بکنیم، یک صندوق بازنشستگی بوجود آوریم و از همان سازمان ها و بنیادها که کمک شان کردیم یاری بطلبیم.
باید بپذیریم که شوبیزینس ایرانی در اینجا آسیب پذیرترین بیزینس است، ما در طی 30 سال گذشته مورد سوءاستفاده خیلی ها قرار گرفتیم از بعضی کمپانی ها، صاحبان کنسرت ها، برنامه گذاران و خلاصه هر کدام به نوعی به ما ضربه زدند، هیچ قانونی شامل حال ما نشد حرف مهشید همسر ابی که گفت چرا خوانندگان ایرانی ما باید در سنین بالای 60سالگی مرتب روی صحنه باشند، مرا تکان داد.
• خوب برگردیم به دنیای اینترنت، اینکه یکبار قرار بود با یک خواننده امریکایی، یک آلبوم تهیه کنی، آن ماجرا چه شد؟
– شاید مشغله فراوان دست و پایم را بسته بود، ولی یکبار در ساختمانی زندگی می کردیم، پریس هیلتون هم آپارتمان داشت، دوست دختر ایرانی اش ما را بهم معرفی کرد. پریس آلبوم مرا گرفت تا گوش بدهد، عاشق آهنگ چه محشری شده بود، پیشنهاد داد این آهنگ را بصورت رپ با هم بخوانیم. من خیلی هم از این رفیقم جلو رفتم ولی چون ما یک برنامه ریز خوب، یک سازمان درست نداشتیم، کارها در نیمه راه متوقف شد. درحالیکه در پریس هیلتون اشتیاق اینکار را دیدم.